سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدای بیامرزد کسی را که . . . برای خوب فهمیدن و استواری بیاموزد [امام علی علیه السلام]
بیایید باهم گل بچینیم از بوستان محمدی (صلی الله علیه و آله وسلم)
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو
  • ای رهایی بخش درخت از بین خاک و ماسه و آب

    ای رهایی بخش شیر از بین فضولات و خون

    ای رهایی بخش بچه از  بچه دان و بین رحم مادر

    ای رهایی بخش آتش از بین سنگ و آهن

    ای رهایی بخش روح از بین روده ها و اعضاء و جوارح

    مرا خلاصی ده از دست نفس و دشمنانم



    حسین رسولی ::: پنج شنبه 86/8/10::: ساعت 6:25 عصر
    نظرات دیگران: نظر


    یَا مُخـَلـِّصَ الشـَّجَرِ مِنْ بَیْنَ رَمْلٍ وَّ تـِین ٍ وَّ مَاءْ

    یَا مُخـَلـِّصَ اللـَّبـَن ِ مِنْ بَیْنَ فـَرْثٍ وَّ دَمْ

    یَا مُخـَلـِّصَ الـْوَلَد مِنْ بَیْنَ مَشِـیمَة ٍ وَ رَحِمْ

    یَا مُخـَلـِّصَ النار مِنْ بَیْنَ الـْحَجَر‏ِ وَ الـْحَدِیدِ

    یَا مُخـَلـِّصَ الروح مِنْ بَیْنَ الأمْعَاءِ وَ الأحْشـَاءِ

    خـَلـِّصْنِی مِنْ بَیْنَ یَدَیْ نـَفـْسِی وَ أعْدَائِی



    حسین رسولی ::: چهارشنبه 86/5/10::: ساعت 3:34 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    یا زینبا سلام و درود و تحیات وافره و فراوان بر تو باد ای خواهر شهید و ای مادر شهید

    و ای دختر شهید و شهیده و ای شهید

    مرا ببخشید که بخواهم تو را توصیف کنم.اما چه کنم که:

    گر که دریا را جملگی نتوان کشید                 هم به قدر تشنگی باید چشید

    نتوان تو را توصیف کرد:

    چون که در توصیف شما همین بس که زینت پدری همچون امیر المؤمنین هستید

    و تو را زین اب یعنی زینت پدر نام نهاده اند که شایسته چنین نامی و الحق مسمای توست چنین اسمی.

    و چون که بزرگان دین و ائمه اطهار علیهم السلام تو را آموزش دیده ای بدون معلم نامیده اند.

    و چون که تو به زبان بزرگان کبری و بزرگی و

    ما را نتوان درک این مطلب نمودن چه رسد در این حیطه چیزی گفتن و چیزی نوشتن

    و چون که تو نوه ، مادر ، خواهر و دختر شهادتی و بالاتر از آنها منادی خون شهیدی

    و بلکه تو خود شهیدی.

    چرا که این پیام نائب امام زمان حضرت آیة الله العظمی امام خامنه ای (روحی له الفداست) که زنده

    نگه داشتن یاد شهید را کمتر از شهادت نمیداند.

    زینبا مگر نه این است که در قیامت اگر خداوند تبارک و تعالی اجر و ثواب اهل بلا را بدهد

    همه اهل محشر آرزو خواهند کرد که کاش در دنیا با قیچی قیمه قیمه میشدند و حال آنکه تو ام المصائبی.

    از کدام مصیبت تو بگویم و به کدام مصیبت تو اشک که نه بلکه خون بگریم

    زینبا به جد مظلوم و شهیدت که حتی در خانه خود هم مظلوم بود

    یا به مصیبت مادر مظلومه ات فاطمه عزیزم که روحم فدای خاک پاکش (یا فاطمه ادرکنی)

    یا به مصیبت پدر بزرگوار و با کرامتت که جز پیامبر و بی بی فاطمه کسی او را نشناخت. ( یا علی)

    یا به مصیبت برادر سینه سوخته ات ................ یا امام حسن

    یا .......................... نمتوان یاد کرد از کربلا

    یا .......................... زبانها لال شوند و قاصر باشند که هستند از ذکر یاد شام وا مصیبتاه وا زینباه

    زینبا در ارزش شهادت همین بس که الان و لو کسی نوه عمویش شهید شده باشد به او افتخار میکند

    چه آنکه خواهر شهید باشد و فرزند شهید و ...... و آنهم چه شهدایی

    زینبا جانم به قربانت که یکی از اوصاف تو برای یکی کافی است که مقام او را شامخ تر کند

    تو را قسم به شهدای منتسب به خودت یعنی پدرت ، مادرت ، برادرانت و فرزندانت و بالاتر از همه تو

     را به جد شهیدت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) قسم میدهم که به مصیبت کربلایت به خدا

     قسم دهی که ما را هم جزو شهدا و تکه تکه شده های راه خدا قرار بدهد.

    به امام زمان عزیزمان و رهبر عظیم الشان انقلاب و به همه مراجع عظام تقلید و همه مردم مسلمان دنیا

    و بخصوص شیعیان جهان و عاشقان بیت نبوی و سلاله علوی و بالأخص بازدید کنندگان از این وبلاگ

    این مصیبت را تسلیت عرض میکنم.

    عزیزان آجرکم الله فی هذه المصیبة

    ای منتقم خون شهدا بیا بیا بیا بیا بیا تو را به جان مادرت بیا



    حسین رسولی ::: دوشنبه 86/5/8::: ساعت 8:59 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    عزیزان برای دیدن بهتر این وبلاگ آنرا

     بصورت تمام صفحه باز کنید.

    ممنونیم از اینکه با نظرات عالی خودتان ما را راهنمایی می کنید

     



    حسین رسولی ::: شنبه 86/5/6::: ساعت 10:54 صبح
    نظرات دیگران: نظر

     
    نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس                 دیدم به خواب حافظ توی صف اتوبوس

    گفتم:سلام حافظ گفتا علیک جانم                     گفتم:کجا روی تو؟گفت والله خودم ندانم

    گفتم:بگیر فالی گفتا نمانده حالی                      گفتم :چگونه ای؟گفت در بند بی خیالی

    گفتم:که تازه تازه شعر وغزل چه داری؟            گفتا که می‏سرایم شعر سپید باری

    گفتم:زدولت عشق.گفتا:که کودتا شد                 گفتم:رقیب چی؟ گفتا:او نیز کله با شد

    گفتم:کجاست لیلی؟مشغول دلربایی؟                 گفتا:شده ستاره در فیلم سینمایی

    گفتم :بگو ز خالش .آن خال آتش افروز؟           گفتا: عمل نموده دیروز یا پریروز

    گفتم: بگو زمویش گفتا:که مش نموده             گفتم: بگو ز یارش گفتا ولش نموده

    گفتم:چرا؟چگونه؟عاقل شده است مجنون؟        گفتا: شدید گشته معتاد گرد و افیون 

    گفتم: کجاست جمشید؟جام جهان نمایش؟         گفتا: خرید قسطی تلوزیون به جایش

    گفتم :بگو ز ساقی حالا شده چه کاره؟             گفتا:شده است منشی در دفتر اداره.

    گفتم:بگو ز زاهد آن رهنمای منزل                 گفتا:که دست خود را بردار از سر دل

    گفتم ز ساربان گو با کاروان غم ها                گفتا:آژانس دارد با تور دور دنیا

    گفتم:بگو ز محمل یا از کجاوه یادی              گفتا:پژو .دوو.بنز.یا گلف نوک مدادی

    گفتم که:قاصدت کو آن باد صبح شرقی؟        گفتا که :جای خود را داده به فاکس برقی

    گفتم: بیا ز هدهد جوییم راه چاره                 گفتا:به جای هدهد دیش است و ماهواره

    گفتم :سلام ما را باد صبا کجا برد؟              گفتا:به بست داده آورد یا نیاورد؟

    گفتم:بگو ز مشک آهوی دشت زنگی          گفتا: که ادکلن شد در شیشه های رنگی

    گفتم :سراغ داری میخانه ای حسابی؟          گفتا:آنچه بود از دم گشته چلو کبابی

    گفتم: شراب نابی در دست و پا نداری؟        گفتا:به جاش دارم وافور با نگاری

    گفتم: بلند بوده موی تو آن زمانها             گفتا:به حبس بودم از ته زدند آنها

    گفتم :شما و زندان؟حافظ ما رو گرفتی؟     گفتا: ندیده بودم هالو به این خرفتی!!!!

    حالا از شوخی گذشته یه فاتحه براش بخونیم....

     



    حسین رسولی ::: شنبه 86/5/6::: ساعت 10:10 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    یا علی یا علی یا امیری و سیدی نمیدانم چه بگویم. جانم به فدای خاک پاکت. بابی انت و امی یا امیری و سیدی

    خجسته سالروز میلاد نورانی ات را که جهان را درخشندگی بخشید جشن میگیریم.

     

     اما با این توصیف که نه تو را شناخته ایم و نه میشناسیم و نه خواهیم شناختی

     

    نمی شناسیم چرا که تو شفیع مادرت قبل از ولادتت بودی

    تو که عرشی بودی قبل از فرشی بودن و ملکوتی بودی قبل از جبروتی بودن و لاهوتی بودی قبل از ناسوتی بودن .......

    تو اماممی و مقتدایم تو سیدمی و بزرگم تو مولایمی و آقایم

    نمدانم در توصیف تو چه بگویم

    و چه بنویسم

    چرا که هر نوشته ای و هر گویشی قبل از اینکه بخواهد در مقام مدح تو باشد خودش مدح توست. خواه بخواهد بر علیه تو ادا شود یا بر له تو.

    آیا خواهد شد؟ آیا امکان دارد؟ آیا میتوان امیدوار بود؟ که آنیه ها و ثانیه ها و دقیقه ها و هفته ها و بلکه قرونها و زمانها بگذرد و علی دیگری زاده شود.

    محال است و محال و بس خیالی خام

    علی جان در حالی مینویسم که چشمانم از عشق تو لبریز اشک است.

    علی جان ما جن و انس همه در طول زمانها هر کار و عبادتی کنیم در یک کفه و یک عمل تو ( ضربه روز خندق ) در کفه دیگر و آن هم سنگینتر ......................  آیا میتوانیم تو را بشناسیم؟

    هرگز و هزاران هرگز که نخواهیم توانست

    خدایا بار الها آیا عقلهای عالمیان با آن همه وسعتی که دارند میتوانند درک کنند این مولود عظیم را؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    هرگز هرگز

    نمیتوانند

    چرا که همه آنها زاییده اشعه کوچکی از وسعت وجودی امام ما سید ما آقای ما علی بن ابیطالب می‏باشند.

    چه خوش گفت آن شاعر پاک زاد        که رحمت بر آن تربت پاک باد

    علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را          که به ماسوا فکندی همه سایه‌ی هما را

    دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین           به علی شناختم به خدا قسم خدا را

    به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند             چو علی گرفته باشد سر چشمه‌ی بقا را

    مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ       به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را

    برو ای گدای مسکین در خانه‌ی علی زن          که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

    بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من          چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا

    بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب            که علم کند به عالم شهدای کربلا را

    چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان          چو علی که میتواند که بسر برد وفا را

    نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت      متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را

    بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت        که ز کوی او غباری به من آر توتیا را

    به امید آن که شاید برسد به خاک پایت           به پیامها سپردم همه سوز دل صبا را

    چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان        که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را

    چه زنم چونای هر دم ز نوای شوق او دم        که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را

    همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی       به پیام آشنائی بنوازد آشنا را

    ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب         غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا

    علی جان تو را به زادگاهت قسم و تو را به شهادتگاهت قسم   ............................   فقط گوشه چشمی

    فقط گوشه چشمی فقط گوشه چشمی



    حسین رسولی ::: جمعه 86/5/5::: ساعت 4:46 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    آخونده معلم زبان انگلیسی میشه شروع میکنه به درس دادن: وان،تو،تیری.فور،فایو،نعوذ باالله سکس .........
    بیچاره پسرها اگه تیپ بزنن برن بیرون میگن با کی قرار داری؟ اگه لباسهای معمولی بپوشن میگن اصلا سلیقه نداری اگه زیاد بگن دوستت دارم . میگن باز چه نقشه ای تو سرته اگه نگن دوست دارم میگن پای کس دیگه ای وسطه اگه زیاد بهشون زنگ بزنی میگن اعتماد نداری اگه یه مدت زنگ نزنن میگن سرت خیلی شلوغه اگه تو خونه زیاد بخندن میگن لوس شدی اگه نخندن میگن چه مرگته عاشق شدی اگه شام بخوان میگن همش به فکر شکمتی اگه شام نخوان میگن چی کوفت کردی.



    حسین رسولی ::: چهارشنبه 86/5/3::: ساعت 4:37 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    یا امیری و سیدی و مولای یا امیرالمؤمنین و سید الوصیین تو را به همسرت زهرای مرضیه و فرزندانت امام حسن و حسین کمکمان و یاورمان در تمامی لحظات باش.

    مهر و محبت در پیامبر

    از آتش پرسیدم محبت چیست؟       گفت از من سوزانتر است

    از گل پرسیدم محبت چیست؟         گفت از من زیباتر است

    از شمع پرسیدم محبت چیست؟       گفت از من عاشق تر است.

    از خودش پرسیدم تو کیستی؟          گفت نگاهی بیش نیستم

    زندگی زیباست حتی اگر کور باشی .. خوش آهنگ است حتی اگر کر باشی.. مسحور کننده است حتی اگر فلج باشی.. اما بی ارزش است اگرثانیه ای عاشق نباشی.

     



    حسین رسولی ::: یکشنبه 86/4/31::: ساعت 12:8 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    چنان باش که بتوانی به هر کس بگوئی مثل من رفتار کن
     زندگی آنقدر ارزش دارد که به خاطر آن از همه هستی خود مایه بگذاریم تا قصری باشکوه از مهربانی، محبت، عشق و دوستی بنا کنیم و زندگی آنقدر بی ارزش است که نباید به خاطر آن دلی را بیازاریم و برای رسیدن به قله های فانی دنیا دست به هر کاری بزنیم.
    براش بنویس دوستت دارم. آخه می دونی آدما گاهی اوقات خیلی زود حرفاشونو از یاد می برن ولی یه نوشته , به این سادگیا پاک شدنی نیست . گرچه پاره کردن یک کاغذ از شکستن یک قلب هم ساده تره ولی تو بنویس .. تو ... بنویس.
    شخصی می گفت من شانزده سال دارم بزرگی به او خرده گرفت که نباید بگویی شانزده سال دارم باید بگویی شانزده سال را دیگر ندارم.
    مرد احساس را خلق کرد و زن عشق را مرد زندگی را کشف کرد و زن خوبی را مرد پول را کشف کرد و زن خرید را از آن موقع مرد چیزهای زیادی را کشف کرده ولی زن هنوز در حال خرید است.
    عاشق آنکسی باش که بر دو طرفه بودن عشق اصرار می کند(( دانته)) عشق حقیقی هیچگاه یکنواخت و آرام پیش نمی رود(( شکسپیر)) آنان که عشق خود را آشکار نکنند معشوق نخواهند بود.
    ادامه مطلب...

    حسین رسولی ::: سه شنبه 86/4/26::: ساعت 6:1 عصر

     

    بسم الله الرحمن الرحیم

    رمز عاشق بودن انسانها 3 چیز بیش نیست: ساده بودن، ساده دیدن، ساده پذیرفتن، پس ساده میگویم، ساده بین و ساده بپذیر که دوستت دارم.
    اگر روزی دشمن پـیدا کردی، بدان در رسیدن به هدفت موفق بودی! اگر روزی تهدیدت کردند، بدان در برابرت ناتوانند! اگر روزی خیانت دیدی، بدان قیمتت بالاست! اگر روزی ترکت کردند، بدان با تو بودن لیاقت می خواهد.
    درد من حصار برکه نیست،درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است.... از درد سخن گفتن و از درد شنیدن با مردم بی درد خدایا که چه دردیست.
    ازش پرسیدم چقدر دوستم داری؟ گفت به اندازه شکوفه‏های بهاری. و چه راست میگفت چون شکوفه های بهاری مهمون دو روز بودند.
    بعضی‌ها شعرشان سپید است، دلشان سیاه، بعضی‌ها شعرشان کهنه است، فکرشان نو، بعضی‌ها شعرشان نو است، فکرشان کهنه، بعضی‌ها یک عمر زندگی می‌کنند برای رسیدن به زندگی، بعضی‌ها زمین‌ها را از خدا مجانی می‌گیرند و به بندگان خدا گران می‌فروشند.

    ای عزیزم عمر تو و لو که در ظاهر به 70 سال و حتی هشتاد سال هم برسه بیش از 20 سال عمر نکرده ای چرا که تا 20 سالگی بچه بودی و خیلی چیزها را نمی‏فهمیدی و بعد از 60 سالگی هم پیر و فرسوده‏ای و کاری از دستت بر نمیآید و سربار مردم هستی و از این چهل سال باقی هم نصفش را خواب بودی     پس ای عزیز این عمر بـیست ساله‏ات را غنیمت بشمار. از قدیم گفته اند اگر در خانه کس است یک حرف بس است من هم که یک حرف را گفتم الباقی را خود دانی و مصلحت اندیشی و عقلت.



    حسین رسولی ::: یکشنبه 86/4/24::: ساعت 7:34 عصر

    <      1   2   3      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 0
    بازدید دیروز: 1
    کل بازدید :28045

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<
    بیایید باهم گل بچینیم از بوستان محمدی (صلی الله علیه و آله وسلم)
    حسین رسولی
    مردی بسیار منطقی ، تیز و در عین حال شوخ طبع و بقول دوستانم اجتماعی هستم.

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    بیایید باهم گل بچینیم از بوستان محمدی (صلی الله علیه و آله وسلم)

    >>لوگوی دوستان<<

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<